تو در چشم من همچو موجي
خروشنده و سركش و ناشكيبا
كه هر لحظه ات مي كشاند به سويي
نسيم هزار آرزوي فريبا
تو موجي
تو موجي و درياي حسرت مكانت
پريشان دنگين افق هاي فردا
نگاه مه آلوده ديدگانت
تو دائم بخود در ستيزي
تو هرگز نداري سكوني
تو دائم ز خود مي گريزي
تو آن ابر آشفته نيلگوني
چه مي شد خدايا ...
چه مي شد اگر ساحلي دور بودم؟
شبي با دو بازوي بگشوده خود
تو را مي ربودم.... تو را مي ربودم
نظرات شما عزیزان:
|