تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 233
بازدید کل : 44148
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



مرا کم اما همیشه دوست داشته باش...

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش... این وزن آواز من است. عشقی که گرم وشدید است، زود می سوزد وخاموش می شود. من سرمای تو را نمی خواهم، ونه ضعف یا گستاخی ات را. عشقی که دیر بپاید شتابی ندارد، گویی که برای همه عمر، وقت دارد. مرا کم اما همیشه دوست داشته باش. این وزن آواز من است. اگر مرا بسیار دوست بداری، شاید حس تو صادقانه نباشد. کمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد! من به کم هم قانعم و اگر عشق تو اندک، اما صادقانه باشد. من راضی ام. دوستی پایداراز هر چیزی بالاتر است.


 


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

با من بمان و هیچگاه از کنارم نرو

راز عشق تقدیم به تمام عاشقا

با من بمان و هیچگاه از کنارم نرو...  تو باشی من نفس میگیرم ، تو باشی من جانی تازه میگیرم...  با من باش ، تا آخرین نفس ، تا لحظه ای که جان دارم عزیزم...  ای تمام هستی ام تو تمام زندگی منی ، با من بمان و زندگی را از من نگیر!  مگر به جز تو چه کسی در این دنیا دارم ؟  تو تنها کسی هستی که دیوانه وار دوستش دارم ، تو تنها کسی هستی که همدم شب و روزم و رفیق لحظه های زندگی ام است ...  ای همدم شب و روزم با رفتنت شبهایم را بی مهتاب و روزهایم را مثل شبهایم نکن !  ای رفیق لحظه های زندگی ام ، این لحظه های زیبای با تو بودن را از من نگیر !   همه دلخوشی ام تویی ، بهترین لحظه زندگی ام آن لحظه است که در کنار تو هستم و  در آن چشمهای زیبایت نگاه میکنم و آرام با صدای آهسته میگویم که دوستت دارم عزیزم...


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: چهار شنبه 29 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق چیست؟

 

هيچ کس جوابي نداد. همه ي کلاس يکباره ساکت شد. همه به هم ديگه نگاه مي کردند. ناگهان سارا يکي از بچه هاي کلاس آروم سرش و انداخت پايين در حالي که اشک تو چشاش جمع شده بود. سارا سه روز بود با کسي حرف نزده  بود بغل دستيش نيوشا موضوع رو ازش پرسيد. بغض ساراترکيد و شروع کرد به گريه کردن معلم اونو ديد و...   گفت: سارا جان تو جواب بده دخترم عشق چيه؟  سارا با چشماي قرمز پف کرده و با صداي گرفته گفت: عشق؟  دوباره يه نيشخند زدو گفت:عشق... ببينم خانوم معلم شما تابحال کسي رو ديدي که بهت بگه عشق چيه؟    معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولي الان دارم از تو مي پرسم!!!  سارا گفت: بچه ها بذاريد يه داستاني رو از عشق براتون تعريف کنم تا عشق رو درک کنيد نه معني شفاهي شو حفظ کنيد...

 


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 28 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نامه ی یک مرد برای همسرش

براي همه لحظات جادويي متشكرم !

 

 متشكرم

براي همه وقت هايي كه مرا به خنده واداشتي.
براي همه وقت هايي كه به حرف هايم گوش دادي.
براي همه وقت هايي كه به من جرات و شهامت دادي.
براي همه وقت هايي كه مرا در آغوش گرفتي.
براي همه وقت هايي كه با من شريك شدي.
براي همه وقت هايي كه با من به گردش آمدي.
براي همه وقت هايي كه خواستي در كنارم باشي.
براي همه وقت هايي كه به من اعتماد كردي.
براي همه وقت هايي كه مرا تحسين كردي.
براي همه وقت هايي كه باعث راحتي و آسايش من بودي.
براي همه وقت هايي كه گفتي "دوستت دارم"
براي همه وقت هايي كه در فكر من بودي.
براي همه وقت هايي كه برايم شادي آوردي.
براي همه وقت هايي كه به تو احتياج داشتم و تو با من بودي.
براي همه وقت هايي كه دلتنگم بودي.
براي همه وقت هايي كه به من دلداري دادي.
براي همه وقت هايي كه در چشمانم نگريستي و صداي قلبم را شنيدي.

 


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 27 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یه روز یه دل شکوندم

یه روزی یه جایی یه دل شکوندم                       یکی عاشقم شد به پاش نموندم
چه آسون چه راحت ازش گذشتم                        دلم رو به قلبی دیگه سپردم
پریشون و گریون و دل شکسته                        هنوزم به هیچکی دلی نبسته   
چقدر می گفت دوباره، دوباره برگرد                   چه روزا که بی من
تنهایی سر کرد




اما حالا که دارم فکر می کنم می بینم انگار

اونی که باخته بازی رو فقط من بودم انگار
حتی یه بار نشد که بعد از اون عشق و ببینم

از شدت عشق از رو لبی بوسه بچینم
پشیمونم پشیمونم من دیگه بی تو نه نمی تونم

نمی خونم نمی خونم من دیگه جز برای تو نمی خونم

گاهی به جز صبر چیکار می شه کرد؟!

 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 27 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تک و تنها شدم من

در این دنیا تک و تنها شدم من، گیاهی در دل صحرا شدم من، چو مجنونی که از مردم گریزد، شتابان در پی لیلا شدم من... چه بی ثمر می خندم، چه بی ثمر می گریم، به ناکامی چرا رسوا شدم من، چرا عاشق چرا شیدا شدم من، من آن دیر آشنا را میشناسم، من آن شیرین ادا را می شناسم، من آن زود آشنا را می شناسم، محبت بین ما کار خدا بود، از اینجا من خدا را می شناسم، خوش آن روزی، که این دنیا سر آید، قیامت با قیام محشر آید، بگیرم دامن عدل الهی، بپرسم کام عاشق کی بر آید؟؟؟


فدای مهربونی هات اگه دلم به خاطرت شکست، برو فدای خنده هات، گریه اگه راه چشام و بسته، رفتی من و با غصه ها تو بی کسی تنها گذاشتی، اما اینجا یکی عاشقونه به یاد تو نشسته، مثل پرنده ها یه روز عاشق پر زدن شدی، تو پرزدی به آسمون، من موندم و بال و پر شکسته، حالا تو تنگیه قفس، بغض بزرگی تو گلوم نشسته، فدای گرمیه صدات اگه صدام از عشقت و گرفته...

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 27 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

داستان درسی بــــزرگ از یـک کودک

سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد.

ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله خود بود که او نیز قبلا مبتلا به این بیماری بود و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بودو هنوز نیاز به مراقبت پزشکی داشت.

پزشک معالج وضعیت بیماری خواهرش را توضیح داد و پرسید آیا برای بهبودی خواهرت مایل به اهدای خون هستی؟؟


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 26 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

داستان بی نهایت زیبای خلقت زن – مادر

راز عشق تقدیم به تمام عاشقان razeeshgh.mahtarin.com

از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می گذشت.

فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید؟

خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟

او باید کاملا” قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 26 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

يك نفر مرا مي‌خواند مطلب ارسالی ازArezoo

راز عشق تقدیم به تمام عاشقان razeeshgh.mahtarin.com

يك نفر هست كه از پنجره‌ها
نرم و آهسته مرا مي‌خواند
گرمي لهجه باراني او
تا ابد توي دلم مي‌ماند
يك نفر هست كه در پرده شب
طرح لبخند سپيدش پيداست
‌مثل لحظات خوش كودكي‌ام
‌پر ز عطر نفس شب‌بوهاست
‌يك نفر هست كه چون چلچله‌ها
روز و شب شيفته پرواز است
توي چشمش چمني از احساس
توي دستش سبد آواز است
يك نفر هست كه يادش هر روز
چون گلي توي دلم مي‌رويد
آسمان، باد، كبوتر، باران
‌قصه‌اش را به زمين مي‌گويد
يك نفر هست كه از راه دراز
باز پيوسته مرا مي‌خواند

نويسنده: تاريخ: سه شنبه 26 دی 1389برچسب:جملات کوتاه عاشقانه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق يعني....



عشق يعني معني يك انتظار عشق يعنی واژه هاي بيقرار
عشق يعني چشمهاي ارغوان عشق يعني گريه هاي بي امان
عشق يعني لحظه اي آبي شدن در سكوت و اشك مهتابي شدن
عشق يعني كوچه باغ خاطره عشق يعني انزوا و فاصله
عشق يعني حس غمناك حضور چشم ها در آرزوي يك عبور
عشق يعني نبض سرخ لاله ها دشتهاي سبزي از آلاله ها
عشق يعني موجي از درياي جان در تلاطم هاي امواجي نهان
عشق يعني نم نمي پاك و زلال عشق يعني آرزوهاي محال
عشق يعني وسعت تنها شدن لحظه اي هم پوچ و بي معنا شدن
عشق يعني سايه سار پونه ها عشق يعني شبنم و بابونه ها
عشق يعني گونه ها را تر كنيم عشق يعني زندگي از سر كنيم
عشق
تنها راز قلب عاشق است عشق يعني اشك را باور كنيم


نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 24 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عاشقانه

 

 راز عشق تقدیم به تمام عاشقان

من تمام ستاره های آسمون رو دوست دارم ولی

اونا در مقایسه با ستاره ای که در چشمان تو  میدرخشه هیچند !

پیام : متن پیام از دست رفته

فرستنده : نام فرستنده مشخص نیست

تاریخ ارسال : تاریخ ارسال معلوم نیست

  

 

دلم واسه ی تو خیلی تنگ شده واسه ی همینه که همه چیز گم شده و از دست رفته! 


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 19 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جملات خواندنی زیبا

 

راز عشق تقدیم به تمام عاشقان  razeeshgh.mahtarin.com

تا زماني كه عشق ورزيدن و خنديدن را نياموخته ايم، آماده ورود به قلمرو خداوند نيستيم.قلب ما

 
سخت شده است،بايد نرم،لطيف و منعطف شود،خاك ما حاصلخيزنيست،بايد آن را با عشق و
 
خنده شخم بزنيم. اگر زمين سفت باشد،دانه اي نخواهد روييد.زمين را آماده كنيد،اين كار با عشق و
 خنده ميسر است.

ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 9 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com