در هم نگریستند اما سرشار از مهربانی.
چشم هایشان هر کدام پیاله ی پر از شراب سرخ
که در کام تشنه ی چشمان هم می ریختند
و کم کم بر هر دو لب
لبخندی آهسته باز می شد،
لبریز از محبت،
سیراب از دوست داشتن،
نه عشق،
دوست داشتن!
لحظاتی این چنین،
خوب و شیرین و نرم و خاموش گذشت...
نظرات شما عزیزان:
|