از ره رسیده ایم
با قامتی به قصد شکستن
لات و منات را که شکستیم
عزی دگر عزیز نمی ماند
ما از جنس پینه کفش به پا داریم
هر چند
این کفشهای کهنه ی ما درد می کند
اما
با کفشهای خستگی خود
از ره رسیده ایم
میراث باستانی ابراهیم
بر شانه های ماست
نمرودیان همیشه به کارند
تا هیمه ای به حیطه ی آتش بیاورند
اما
ما را از آزمایش آتش هراس نیست
ما بارش همیشه ی باران کینه را
با چترهای ساده ی عریانی
احساس کرده ایم
ما را بجز برهنگی خود لباس نیست
نظرات شما عزیزان:
|