ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي
نروم جز به همان ره كه توام راه نمايي
همه درگاه تو جويم, همه از فضل تو پويم
همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايي
بري از رنج و گدازي,بري از درد و نيازي
بري از بيم و اميدي, بري از چون و چرايي
نتوان وصف تو گفتن كه تو در وصف نگنجي
نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نيايي
همه غيبي تو بداني, همه عيبي تو بپوشي
همه بيشي تو بكاهي, همه كمي تو فزايي
لب و دندان سنايي همه توحيد تو گويد
مگر از اتش دوزخ بودش روي رهايي
سنايي غزنوي
نظرات شما عزیزان:
|