شب که می شود سوار بال رویا می شوم و از دریچه ی آبی خاطره
پرمی کشم به سوی آسمانی که تو در آن ساکنی
و قدم می گذارم به روی همان ستاره ای که هر شب
میعادگاه دیدار
من و توست ...
تو با شب نامه ای به رنگ عشق چشم انتظار منی و من مثل همیشه
با قلبی لبریز اشتیاق
بی تاب زیارت چشمانت . تو با آوای تا به ابد مهربانت برایم از عشق می خوانی
و من سوار
بال رویا به گرد گرمای کلامت می گردم تا میلاد آبی سپیده ،
تا رویش خیس شبنم ،
تا
لحظه ی وداع ستاره و رویا ...
نظرات شما عزیزان:
|